به گزارش مشرق، احمد کاظمزاده در یادداشت روزنامه جوان نوشت:
عربستان در رویکرد جدید خود تلاش میکند بر نقش خود در صدور اعلامیه ترامپ مبنی بر انتقال سفارت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس سرپوش بگذارد و خود را در موج اعتراضات جهانی و منطقهای علیه این اعلامیه همراه و همگام نشان دهد اما دلایل و شاخصهای متعددی وجود دارد که نقش مستقیم و غیرمستقیم جناح کودتاگر سعودی به رهبری محمد بن سلمان و افراد پشت پرده آن شامل عادل الجبیر وزیر امور خارجه، ترکی فیصل مسئول سابق اداره اطلاعات و امنیت عربستان و انور عشقی ژنرال بازنشسته امنیتی این کشور را در تشدید توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و صدور اعلامیه جدید ترامپ در رسمیت بخشیدن به اشغال دائمی بیتالمقدس آشکار میکند. عادل الجبیر در نشست اضطراری اتحادیه عرب در قاهره کوشید از طرح صلح پیشنهادی این کشور به عنوان سندی دال بر حمایت عربستان از فلسطین یاد کند اما باید گفت که اولاً این طرح از سوی ملک عبدالله پادشاه فقید عربستان در سال 2002 یعنی درست یک سال بعد از واقعه 11 سپتامبر امریکا ارائه شد که عربستان در مظان اتهام دخالت در این حملات قرار داشت و ارائه آن نوعی باج به رژیم صهیونیستی برای رهایی از وضعیت حاکم بر این کشور بود.
دوم اینکه در این طرح هرگونه عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی به عقبنشینی این رژیم از اراضی اشغالی سال 1967 شامل کرانه باختری و نوار غزه در فلسطین و منطقه جولان در سوریه مشروط شده است اما عربستان نه تنها در سوریه با رژیم صهیونیستی برای براندازی دولت و نظام سیاسی این کشور با تزریق تروریستهای تکفیری همراه شد بلکه در مورد فلسطین نیز هیچ اقدامی برای مقابله با سیاستهای توسعهطلبانه این رژیم به عمل نیاورد و به انحای مختلف از پشت به فلسطین خنجر زد و حتی به طرح پیشنهادی خود پایبند نماند و در شرایطی به عادیسازی روابط خود با این رژیم دست زد که این رژیم نه تنها به توافقات سازش پایبند نماند و به جای حل مسئله به پاک کردن صورت مسئله در ابعاد مختلف از جمله بیتالمقدس دست زد بلکه در پی فرصت مناسب برای اجرای طرح تشکیل دولت خالص یهودی میگردد که در آن اخراج نزدیک به 2 میلیون فلسطینی ساکن اراضی اشغالی سال 1948 موسوم به اسرائیل نیز پیشبینی و هدفگذاری شده است.
از طرف دیگر عربستان با مشارکت در پروژه ایرانهراسی و مشارکت در طرح براندازی دولت سوریه عملاً خود را به ابزاری در خدمت رژیم صهیونیستی و صهیونیسم بینالملل قرار داد و در خصوص همسانسازی تروریسم با گروههای مقاومت نیز عملاً به ابزار و سخنگوی این رژیم تبدیل شده است. در چند سال اخیر سیاستهای عربستان به گونهای با سیاستهای راستگرایان صهیونیستی و امریکایی درهم تنیده شده است که عملاً نمیشود مرز مشخصی را بین آنها تعیین کرد. از طرف دیگر جناح کودتاگر سعودی نه تنها خود به عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی اقدام کرده بلکه در مواردی دیگر کشورهای عربی از جمله بحرین و امارات را نیز به اقدام مشابه واداشته یا تشکیلات خودگردان و اردن و حتی مصر را به پذیرش تعهدات جدید در قبال این رژیم وادار کرده است و به نوعی کاسه داغتر از آش شده است. بنابراین از هر نظر که به مسئله نگاه شود نقش عربستان در تلاش مشترک جدید راستگرایان صهیونیستی و امریکایی برای امحای مسئله فلسطین و در رأس آن بیتالمقدس آشکار است و بخش عمدهای از مسئولیت این اقدامات متوجه عربستان و جناح کودتاگر آن است.